بهار, آمد پريشان باغ من افسرده بود اما
به جو باز آمد آب رفته، ماهي مرده بود اما
زمستان رفت ، برفش آب شد ، خورشيد بازآمد
كبوتر بچه ها را سوز سرما برده بود اما
بشويد خاک قاب پنجره باران پاييزی
به پشت شيشه در تنگی گلم پژمرده بود اما
هزاران نوشدارو ميرسيد از بهر سهرابم
به سهرابم هزاران ضرب چاقو خورده بود اما
خلاصه گشت ماه و مهر تا آن سال آخر شد
بهار, آمد دوباره ! باغ من افسرده بود اما...
اخوان ثالث
تولد 6 سالگی باران عشق...
برچسب : نویسنده : love-rain بازدید : 249