تو می آیی

ساخت وبلاگ
تو یک روز می آیی و من هزاران پرنده عاشق را که در دل اسیر دارم، رها سوی خوشبختی می کنم! تو یک روز می آیی و من باید مطمئن باشم که آنقدر شاهدانه ذخیره کردم که تمام کبوتران شهر را سیر کنم!

تو یک روز می آیی و من آن روز باید به خدا گفته باشم که نکند گره ای بر مویم افتاده باشد و لمس انگشتانت را آزار دهد!

تو یک روز می آیی و من باید به باران بگویم نم نم ببارد، به خاک بگویم خوشبو تر باشد و به باد بگویم نوزد تا صدایت را واضح تر بشنوم و به طبیعت بگویم که پی هر قدمت گل برویاند تا تمامی مسیر های رفته ات بر من روشن باشد، حتی روشن تر از عطر همیشگی پیرهنت!

تو یک روز می آیی و من کلی کار دارم که باید تا آن روز انجام دهم. کارهایی که گفتم! کارهایی که نگفته ماند و کارهایی که کم کم یادم می آید!

ای وای یادم رفت!

تمام خانه را باید گل افشان کنم! آخر تو یک روز می آیی..

سپیده قبادی

نوشته شده در ۱۳۹۵/۱۲/۰۹ توسط سياوش سالاریان | لينك ثابت |

تولد 6 سالگی باران عشق...
ما را در سایت تولد 6 سالگی باران عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : love-rain بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 22:36